ارزش گریه بر امام حسین(ع)
مطلب زیر گفتار شهید مطهری است که ارزش چند دقیقه وقت گذاشتن و خواندن را حتما دارد:
اين حديث در اصول كافى است كه بعضى از ملائكه عابدى را در دامنه كوهسارى مىديدند كه آنى از عبادت فارغ نيست. بعد آن ملائكه يا آن ملك بر غيب اين شخص يعنى بر آنچه كه ما مىگوييم نامه عمل، بر باطنش، بر حقيقت كارش، بر جزا و پاداش او اطلاع پيدا كرد؛ ديد او جزا و پاداش بسيار اندكى دارد، و تعجب كرد؛ آدمى كه جز عبادت كارى ندارد چرا اينقدر پاداشش كم است؟! از خداى متعال سؤال كرد: خدايا اين عابد چرا اينقدر پاداشش كم است؟ به او وحى رسيد كه برو او را امتحان كن، به اينكه به صورت يك انسان مجسم شو، مدتى پيش او باش تا از نزديك او را بشناسى، آنوقت ما جوابت را مى دهيم.
او به صورت يك انسان درآمد و رفت در نزديكى او؛ او هم شروع كرد به عبادت
كردن. مدتى با او همشكلى كرد تا كمكم با او انس گرفت و توانست باب سخن
را با او باز كند. يك وقت اين ملك رو كرد به اين عابد، نگاه كرد به آن دره و
آن دشت كه خيلى سبز و خرم بود و سبزه زيادى داشت و گفت: عجب جاى باصفايى
است، چه جاى خوبى است براى عبادت! عابد جواب داد: بله، چه جاى خوبى است،
ولى يك غصه هميشه در دل من هست و از اين غصه خيلى ناراحتم.
گفت: چه
غصهاى دارى؟ گفت: اى كاش اين خداى ما يك الاغِ سوارى مىداشت، مىفرستاد
اينجا، ما برايش مىچرانديم. فرشته فهميد اين، معرفت در كارش نيست.
عمل
بىمعرفت ارزشى ندارد (لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أحْسَنُ عَمَلًا). آدمى كه
خدايى را عبادت مىكند كه درباره آن خدا فرض مىكند كه يك الاغ داشته باشد
(مثل آنهايى كه مىگفتند: خداوند هر شبِ جمعه از آسمان برين به آسمان دنيا
پايين مىآيد و از آسمان دنيا روى زمين مىآيد؛ و بودهاند افرادى كه
مىرفتند روى پشت بامشان يك مقدار جو مىريختند كه اگر الاغ خدا روى
پشتبام آنها آمد بىجو نماند و يك مقدار جو بخورد) چنين آدمى تمام عمر
زحمت بكشد و جان بكَند، چه ارزشى و چه اثرى دارد؟
پس يكى از چيزهايى كه
ارزش عمل را از نظر كيفيت بالا مىبرد معرفت است. چرا در باب زيارات اينقدر
آمده است كه مثلًا «مَن زارَ الْحُسَيْنَ عليه السلام عارِفاً بِحَقِّهِ
...» هر كسى كه امام را زيارت كند به شرط اينكه او را بشناسد چنين و چنان
است؟ زيرا اساس شناخت است. اينكه بعضى از اشخاص شبهه مىكنند كه يك قطره
اشك براى امام حسين مگر مىتواند اينقدر ارزش داشته باشد، پاسخ اين است كه
گاهى ممكن است انسان آنقدر براى امام حسين بگريد كه اگر اشك همه عمر را جمع
كنند يك استخر بشود و هيچ ارزشى هم نداشته باشد. ولى يك انسان ممكن است به
اندازه يك بال مگس براى امام حسين اشك بريزد كه ارزشش از آن استخر اشك
ديگرى خيلى بيشتر باشد.